سری بود مرا با تو
که از خود ب درم می کرد . . .
شیدا . رسوا . بی پروا
می تاختم به واژها
شخم می زدم هر انچه در ذهن داشتم
انچنان صیقل میدادم کلمات را تا تهی شوند از وجود !
سرکش ترین واژها
"عشق"
"هوس"
"من"
به بند می کشیدم
اهلی ت شدیم !
من
این کلمات
خام چشم های تو شدیم . . .
وای !
که مرا سری بود
با تو
..........................................................................................................
نمی دانم . . .
باید دید چه می شود
انتهای این مسیر
باد مرا با خود خواهد برد !!!
می دانم...برچسب : نویسنده : behi3 بازدید : 183